ملورینملورین، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 21 روز سن داره
ملورینملورین، تا این لحظه: 8 ماه و 21 روز سن داره

*مادرانه*حس مادرنوشتنش سخت است!*

آخر هفته وجشن تو فشم

1392/9/24 21:33
نویسنده : مامان تهمینه
230 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

پنج شنبه که گذشت طبق قرارمون واسه جشن تولدم همگی رفتیم فشم .More smileys for free download

مامان بزرگ عزیز،خاله ها عمو محمد برسام مهدیه جون همسرش مرتضی دخمل نازشون پرنیاخانم شیطون بلا.

هوا هم حسابی سرد بودMore smileys for free download هم می‌بارید. همه با خانواده هاشون تو مسیر نگهداشته بودن وبرف بازی میکردن.

توی رستوران شما سه تاوروجک حسابی شیطونی کردین. روی یکی از تخت ها سمت پنجره اصلی دوتا قفس بود که روش، ارزن وآب گذاشته بودن چندتا فنچ و مرغ عشق هم دور و ورشون پرواز میکردنMore smileys for free downloadMore smileys for free downloadMore smileys for free downloadMore smileys for free download

که حسابی شماها روبه تکاپو در آورده بودن مخصوصا پرنیان خانم که همش میرفت روتخت ودنبالشون می کرد.

به لحظه دیدم با برسام رو تختم هستن پرنیاجیغ میزنه برسام هم هاج و واج نگاهش میکنه.

الهی، نگو موهای پرنیان جون گرفته به این لامپهای نئون پشت شیشه  نفهمیدم برق گرفتش یا سوخته اما خداروشکر چیزیش نشد،امابازم ول کن نبود ومهدیه هم همش به دنبالش.

بالاخره تصمیم گرفتیم که کیک رو بخوریم وبریم خونه.

از وقتی کیک رو آوردن تا وقتی بریم شما در حال نانای،نای بودی، حالا بگذریم که اون وسطم برسام آهنگهای در خواستی داشتall my people

بالاخره شمع ها رو فوت کردم و کیک خورده شدMore smileys for free downloadو راه افتادیم ،البته یه جایی هم وایسادیم و برف بازی کردیم More smileys for free downloadاما شما خواب بودی.

اومدیم خونه وشما بیدار شدی و تا یک ساعتی که دور هم بودیم شما وبرسام با آهنگ درخواستی ایشون رقصیدین.بالاخره یواش یواش همه رفتن ؛خاله پریسا ومحدثه موندن.

اینم از تولد بنده البته چندتا هدیه قشنگ هم گرفتم.More smileys for free download

امروز صبح هم قبل از بیدار شدن خواب میدیدم که شماتو خونه خوابیدی و من شما رو تنها گذاشتم وواسه یه کاری رفتم بیرون .سوار اتوبوس بودم ،دل تو دلم نبود وبه این فکر میکردم که اگه بیداربشی و من نباشم ،اگه بترسی وای خدا داشتم میمردم More smileys for free downloadخیلی از خونه دور شده بودم وهمش تصویر گریه کردنت تو ذهنم مجسم  می شدMore smileys for free download.دست کردم تو جیبم و دیدم فقط یه اسکناس دوهزار تومنی دارم وبا خودم گفتم :نمی تونم تاکسی سوار شم دیگه اضطراب تمام وجودم رو گرفته بود که با صدای زنگ آیفون خونه چشمام رو باز کردم ودیدم شما میگی،دیه،دیه وبلند گفتم وای من خونم وآروم شدم.

بابا بزرگ بود. خوب شد که اومد وگرنه حتما توخواب سکته کرده بودم.شما هم از دیدن بابایی حسابی ذوق زده شده بودی.

نزدیکهای ظهر خوابت گرفته بود.دیدم اسپیکر فلش خور رو بغل کردی ورفتی تو اتاق خواب ما ، از تخت رفتی بالا دراز کشیدی و اسپیکر رو بغل کردی و در حالی که آهنگ پخش می شد لالا کردی .خیلی بامزه بود .قربونت برم .

 تولد در فشم

فشم

فشم

این هم شما واسپیکرو(اینجا حسابی لواشک خوردی)

نای نای نانای

خوای وترانه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامان آیدا
25 آذر 92 1:37
تولدت مبارک مرسی که بهم سر میزنی لینک شدید رفت
میم مثه محیا
25 آذر 92 9:01
سلام تهمینه جون خوبی؟ چند روز دیگه تولد دخمله،خیلی دوست دارم کارای طراحیشو انجام بدم میتونی کمکم کنی؟یه دنیا ممنون از مهربونیت[ گل] اگه توانی مدت کاری از دستم بر بیاد چشم
mamane radin
25 آذر 92 21:14
ajab khabiii bod manam az in khaba mibinam bazam tavaloodet mobarak
مامان باربد
28 آذر 92 18:55
وای چه دخمل خوشکلی کاشکی منم یه روز یه دختر خوشتل گیرم بیاد مرســــــــــــــــــی مامان باربد جونی