ملورینملورین، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 19 روز سن داره
ملورینملورین، تا این لحظه: 8 ماه و 19 روز سن داره

*مادرانه*حس مادرنوشتنش سخت است!*

اسباب کشی

1392/5/23 15:28
نویسنده : مامان تهمینه
426 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به گل ترین دخمل دنیا

عزیز مامان گله مند نباش که اینقدر دیر شد تا بیام وواست بنویسم.

جمعه روز عید فطر18 مرداد اسباب کشی کردیم.مامان بزرگ وبابابزرگ وهمه خاله ها هم اومدن کمک.

جمعه ساعت 6:30 بیدارشدیم.شما بابابایی رفتین حلیم خریدین واومدین .صبحانه خوردیم وآماده نقل مکان شدیم.تا ساعت12شب رو پا بودیم وهمگی حسابی خسته شدیم .اکثر کارهارو هم باکمک خاله ها دوروزه انجام دادیم .

دست همگی شون درد نکنه .اگه نبودن اصلا امکان پذیر نبود .مامان بزرگ هم که طفلک همش شما رو میبرد ددر تا ما به کارها برسیم ووظیفه آشپزی روهم به عهده گرفته بود ،بااین حال کلی توکارها هم کمکمون کرد.

هنوز یه کارهای جزئی مونده که این یکی دوروزه تموم میشه.

ملورین عزیزم ازاین حرف هابگذریم برسیم به شماکه حسابی ناز شدی .

این روزها خیلی خیلی بامزه شدی ویه کارهای جدیدی یادگرفتی.

تا میگم بگو الو ،دستت رومیزاری کنار گوشت ومی گی الو یا تلفن رو برمیداری میزاری  کناردهنت ومیگی الو.

هر چیزی رو که بر میداری ،میدی به من ومیگی ایه ایه یعنی بگیر.

وقتی بهت میگم بای بای دستت رو تند تند تکون میدی وبای بای میکنی.

واسه همه ناز میکنی ،خودت رولوس میکنی تا حسابی دلبری کنی.

وای خاله منا رو کچل کردی!نمی دونی چرا؟

واسه اینکه گیردادی به کیفش وول کن هم نیستی .تا میاد دست میکنی تو کیفش وداروندارش رو میریزی بیرون وبه من میگی دیه دیه.

حق اینکه دست به وسائلش بزنه نداره .مگه میزاری جیغ میزنی واون هم تسلیم .

دوسه روز پیش خاله پری داشت پفک می خورد حسابی گیر دادی ومی خواستی ازاونپفک های قل قلی بود.یه دونه بهت دادوشما گذاشتی گوشه لپت ولپت قولمبه شده بود وچه طوری که نمی خوردی، مرده بودیم ازخنده خش خشی راه انداخته بودی که نگو همش هم به مامان بزرگم تعارف میکردی.

 به همه چی گیر میدی میزنی میشکنی .دست به وسائل خونه میزنی ووقتی میفتن گریه میکنی.

راستی خاله محدثه یه تاب خوشگلواست خریده اما هنوز وصلش نکردم.

امروز بردمت حمام یه لگن بزرگ که مال مامان بزرگ رو پر آب کردم شما هم نشستی داخلش وحسابی آب بازی کردی ،دستات رو به لبه لگن گرفته بودی وخودت رو ،روآب شناور کرده بودی خیلی خوشت اومده بود .

اشالا مامانی دیگه زود زود واست مینویسم.

     

  اینم از کیف دستی خاله که آخر شد تاب شما

این هم کیف خاله منا وشماکه داری از سواری لذت می بری

پریسا داشت پتوروکاور میکرد که دیدیم شما رفتی داخلش دراز کشیدی

کاور پتو وتاب تاب عباسی

کابینت خالی وخنیمت شمردن فرصت

کابینت خالی

اینجا هم دنبال بابایی تا بتونی از شربتش بخوری 

به دنبال شربت

جدا کننده متن, جدا کننده متن جدید, جدا کننده متن زیبا, انواع جدا کننده متن, عکس جدا کننده متن

انگار جای دیگه ای پیدانکردی بشینی عزیزم

سبد مجله

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

mamane radin
23 مرداد 92 17:36
salam aziizam khodaro shokr be salamatiiii jabeja shodid
mashalaa ajab vorojakeeee naziiiiii
malome melorin hesabii to asbab keshii khosh gozarondeee


daghighan