شکستگی ترقوه
باید بگم که شاید تقصیر من بود در
اما من اصلاً متوجه شما نشدم دخترم.داشتم مبل راحتی رو جا به جا میکردم که شما یکدفعه پریدی بالا منم که در حال هل دادن راحتی بودم شما خوردی زمین.....
گریه میکردی و میگفتی دیگه دوستت ندارم...من هاج و واج بودم.دیدم بالای شونت مثل مثلث اومد بالا.زنگ زدم بابا مهران اومد.رفتیم بیمارستان نیکان (93/7/10)ودکتر علی امانتی برات عکس رادیولوژی نوشت ونشون دادکه ...
من که همش در حال گریه بودم وداغون.
چندتا بیمارستان دیگه هم رفتیم .که غیر از معطلی و...چیزی عایدمون نشد.
بلاخره زنگ زدم به آقای میر غفاری که توی بیمارستان با هم کار می کردیم.وقرار شد فرداش بریم وبرات یه اسلینگ کوچولو بیاره و شکرخدا با بستن واستفاده اسلینگ بعد از حدود25 روز خودت اسلینگ رو در آوردی وگفتی دستت خوب شده.جالب اینکه اصلا آویز رو در نمی آوردی و خودت کاملاً مواظب بودی .