ملورینملورین، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 21 روز سن داره
ملورینملورین، تا این لحظه: 8 ماه و 21 روز سن داره

*مادرانه*حس مادرنوشتنش سخت است!*

دهمین ماه گرد

عزیز مامان ملورین قشنگم  پایان دهمین ماه زندگیت مبارک ماهگرد ماه هم گرد مي شود ، وقتي ماهگرد مي شود؛ ماهگرد تو ،   مثل شيريني يك شربت ناب ، مثل حلواي قديمي خوشمزه ، مثل اين است كه   ما بار ديگر به دنيا آمديم . ماهگرد تو ، لحظه اميد ما به زندگيست ، لحظه خنده قلب ، لحظه پُر شدن احساس ما ، لحظه پَر شدن دلهاي ما، لحظه گسستن ما از زمين ، لحظه گرد شدن ماه خدا ، ل حظه عاشقي ماه و ما ؛ ماهگرد تو ،   همه درياها آبي پر رنگ اند ؛ رنگ خورشيد ، خوشرنگترين رنگ جهان ؛ همه چيز در اوج خود ، خوب و قشنگ؛ خواندن پرنده ها در آن روز مثل يك ترانه پر م...
8 تير 1392

دختر بامزه من

سلام گلکم  قربونت برم دیگه داره ده  ماهت هم به پایان میرسه .چقدر زود می گذره .هرروز هم داری کارا ورفتارهای تازه ای انجام می دی.یاد گرفتی فوت می کنی .دالی بازی می کنی ،بای بای می کنی ،خوابت هم که کمتر شده ونمی زاری به کارهام برسم فسقل خانم. باباهرروز که از سر کار می یاد میره حمام ،دیروز که ازسرکاراومد تو پذیرایی بودیم ،دیدیم در حمام  روبازکردی ،روبه بابا دستت رو تکون می دی که بابا بیاد برین حمام،وای خیلی جالب بود کلی خندمون گرفت. دیروز دیدم وقتی میخوای  چهاردست وپا بیای زانوهاتو از زمین بلند می کنی وکف دست وپات روزمینه حرکت می کنی .مامانی سختت نیست!؟ دیروز نشسته بودم رو مبل وشما هم پایین پام بودی سرت...
7 تير 1392

یه روز ...

  پانوشت: زندگی بدون تو چقدر تاریک بود چشمهایت خورشید بی غروب من است من نوشت: هستی...همیشه باش تا آرام شود این دل بی قرارم بهانه نوشت: نه تو بودی همیشه بودی....من نگاه نمیکردم ته نوشت: تو در قلبم ماندگار شدی و ابدی سلام مهربون مامان عزیز دل مامان دختر قشنگم دیروز روز خیلی خوبی نداشتیم .صبح دیروز خاله مریم با برسام اومدن خونمون .شما برسام بازی کردین وکلی شیطنت .من وخاله مریم هم داشتیم طرز تهیه چند نوع کیک رو سرچ می کردیم .کنارتون بودیم .من شماروگذاشته بودم تو صندلیت که برنامه بی بی انیشتین رونگاه می کردی ؛یک آن چشمم افتاد به اینکه برسام از پشت پایه های صندلیت روازرو زمین بلند کرده منم که اینجور وقتا همیش هنگ می کنم وفقط ...
2 تير 1392

حس مادر نوشتنش سخت است!

حس مادر نوشتنش سخت است!   دختری مثل برگ گل زیبا وبه شیرینی (عسل )دارم عطر احساس می دمد در من گل سرخی که در بغل دارم روزي از باغ ياسها آمد در تمامي هستي ام پيچيد زندگي در وجود من گل كرد هر زماني كه دخترم خنديد گاهي احساس ميكنم بايد يك فرشته از آسمان باشد يا خداوند نورها ميخواست كوثر عاشقي روان باشد او به من هديه داد بال و پري كه تمام تكامل من بود مادري عاشقانه اي كه فقط امتیازی برای هر زن بود ..... شعر در حس من نميگنجد حس مادر نوشتنش سخت است دوست دارم ببينمش در اوج حس كنم تا هميشه خوشبخت است ...
30 خرداد 1392

رشد وتحول نوزادازیک تاسه ماهگی،دریک نگاه

رشد وتحول نوزادازیک تاسه ماهگی،دریک نگاه       شنوایی   قوه ی شنوایی،قوی ترین حس نوزاد است. آواهای همه زبان هاراتشخیص می دهد. صدای مادرش رامی شناسد. سیلاب های شبیه به هم راتشخیص می دهد. تفاوت زبان مادری رااززبان های دیگرتشخیص می دهد.   بینایی فقط درفاصله های نزدیک می تواندبه وضوح ببیند. چهره پدرومادرش رامی شناسد. تصاویررنگی راترجیح می دهد. لامسه به تماس پوست به پوست نیازدارد. بویایی بوی مادرش رامی شناسد.   چشایی نسبت به طعم های اصلی(شیرین،شور،تر...
29 خرداد 1392